سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۰
۰ نفر

شیراز - خبرنگار همشهری: ساعت 6:45 صبح دوشنبه 6 اردیبهشت امسال، محمدرضا، مثل هر روز خانه را ترک کرد

تا سوار بر سرویس راهی دبیرستان شود. هنوز خبری از سرویس مدرسه نشده بود که یک خودروی پژو مقابل نوجوان 15 ساله پارک کرد و 2 مرد مسلح از آن پیاده شدند. محمدرضا که با دیدن آنها وحشت کرده بود به طرف در حیاط دوید تا خود را به داخل خانه برساند اما در همین هنگام یکی از مردان مسلح با قنداق اسلحه به سرش کوبید و او بیهوش شد. نوجوان 15 ساله وقتی چشمانش را باز کرد خود را داخل خودروی پژو دید و فهمید که در دام آدم‌ربایان مسلح گرفتار شده است.

گزارش گروگانگیری

فریادهای گروگان نوجوان قبل از ربوده شدن باعث شد خانواده او و همسایه‌ها در جریان ماجرا قرار بگیرند و پلیس را مطلع کنند. بلافاصله یک تیم از کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی شیراز وارد عمل شد و تحقیقات تخصصی برای شناسایی آدم‌ربایان و آزادی پسر ربوده شده آغاز شد.

چند ساعت از این ماجرا نگذشته بود که آدم‌ربایان نخستین تماس خود را  با پدر محمدرضا برقرار کردند و به او گفتند اگر می‌خواهد پسرش را زنده ببیند، باید هر چه زودتر 500 میلیون تومان تهیه و به آنها پرداخت کند.

شناسایی آدم‌ربایان

تماس‌های تهدیدآمیز آدم‌ربایان در حالی ادامه داشت که کارآگاهان با انجام کارهای اطلاعاتی و استفاده از سرنخ‌هایی که شاهدان در اختیارشان قرار داده بودند، توانستند هویت آنها را شناسایی کنند.

بررسی‌ها نشان می‌داد متهمان 3 برادر جوان هستند که با همدستی فرد دیگری که نقش رابط را در این آدم‌ربایی برعهده داشت نقشه اخاذی از پدر نوجوان ربوده شده را که یکی از طلافروشان معروف شیراز بود، به اجرا گذاشته‌اند.

دستگیری نخستین متهم

چند روز بعد از ربوده شدن محمدرضا، پلیس توانست همدست گروگانگیران را شناسایی و او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کند. درحالی‌که آدم‌ربایان برای فرار از دست پلیس مدام در حال تغییر مخفیگاه خود بودند، سرانجام ماموران موفق شدند با اطلاعاتی که از متهم دستگیر شده به‌دست آورده بودند، محل اختفای آنها را شناسایی کنند. این محل خانه‌ای در منطقه اکبرآباد بود که ظهر 13 اردیبهشت به محاصره پلیس درآمد و ماموران تمامی رفت‌وآمدها به آنجا را زیرنظر گرفتند.

درگیری مسلحانه

از آنجا که خطر مرگ،  نوجوان ربوده شده را تهدید می‌کرد، تک‌تیراندازهای پلیس نیز وارد عمل شدند. آنها با استقرار روی پشت‌بام خانه‌هایی که مشرف به مخفیگاه آدم‌ربایان بود کوچک‌ترین حرکت‌ها را زیرنظر گرفتند و به این ترتیب همه‌چیز برای عملیات ضربتی پلیس مهیا شد.

سردار مویدی، رئیس پلیس استان فارس، روز گذشته در تشریح عملیات آزادی گروگان در جمع خبرنگاران گفت: پلیس برای اینکه بدون درگیری به ماجرا خاتمه دهد با شناسایی اعضای خانواده آدم‌ربایان آنها را نیز به محل آورد تا شاید بتواند از طریق گفت‌وگو به ماجرا خاتمه دهد اما برادران گروگانگیر که حاضر نبودند خود را تسلیم کنند، به روی ماموران آتش‌ گشودند.

وی ادامه: به‌دنبال این ماجرا درگیری مسلحانه بین پلیس و آدم‌ربایان شروع شد و بعد از گذشت 2 ساعت سرانجام تک‌تیراندازها توانستند هر سه برادر را هدف گلوله قرار دهند. سردار مویدی افزود: با کشته شدن هر سه برادر شرور، نوجوان 15 ساله آزاد شد اما متأسفانه در جریان این درگیری استوار یاسر طهمورثی، یکی از ماموران شجاع پلیس که در صحنه درگیری حاضر بود بر اثر اصابت گلوله مجروح شد که بعد از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.

وی تاکید کرد: بررسی‌ها نشان می‌دهد متهمان برای اجرای نقشه گروگانگیری، در پوشش مسافر سوار یک خودروی پژو شده بودند اما در بین راه با تهدید اسلحه، دست و پای راننده را بسته و او را در صندوق عقب زندانی کرده بودند، سپس با استفاده از این خودرو، طعمه خود را ربوده و همان روز خودروی مسروقه را در محلی خلوت در شیراز رها کرده بودند.

گفت‌وگو با نوجوان ربوده شده

  • ماجرای روز حادثه را یادت هست؟

آن روز وقتی منتظر سرویس مدرسه بودم، 2 نفر که اسلحه در دست داشتند از یک پژو پیاده شدند و به طرفم آمدند. من یک ماه قبل از آن هم آنها را مقابل خانه‌مان دیده بودم و انگار از مدت‌ها قبل ما را زیرنظر داشتند.

  • بعد چه شد؟

با دیدن آنها ترسیدم. می‌خواستم فرار کنم که با ته اسلحه به سرم کوبیدند و بیهوش شدم. بعد مرا به داخل پژو بردند. یکی از آنها روی کمرم نشست و یکی دیگر سرم را زیر صندلی کرده بود. نفر سوم هم پشت فرمان بود. چند دقیقه بعد آنها در یک محل خلوت توقف کردند و مرا به یک پیکان که آنجا پارک بود بردند. یک ساعت بعد آنها مرا به یک ساختمان بردند که می‌گفتند آنجا را از قبل اجاره کرده‌اند.

  • در این مدت آنها چند بار تغییر مکان دادند؟

وقتی به آن ساختمان رفتیم، صدای زنی را شنیدم که به‌نظر می‌رسید صاحبخانه باشد. آدم‌ربایان با شنیدن صدای این زن خیلی ترسیده بودند. برای همین مرا به پشت بام بردند و رویم چادر و پتو انداختند تا کسی مرا نبیند.

بعد دوباره سوار ماشین کردند و این بار به یک باغ بردند. وقتی به آنجا رسیدیم به صاحب باغ گفتند که من یکی از دوستانشان هستم که از خانه فرار کرده‌ام. بعد همانجا چادر زدند و مرا داخل چادر زندانی کردند. 3روز داخل باغ بودیم اما آنها که می‌ترسیدند دستگیر شوند این‌بار مرا به خانه‌ای در اکبرآباد بردند و تا زمان آزادی‌ام در آنجا زندانی بودم.

  • در این مدت رفتارشان با تو چطور بود؟

به من آسیب زیادی نرساندند. آنها از پدرم 500 میلیون تومان پول می‌خواستند که البته این آخرها به 110 میلیون هم راضی شده بودند.

  • وقتی بین پلیس و آدم‌رباها درگیری شد، کجا بودی؟

به‌محض اینکه تک‌تیراندازها یکی از آنها را کشتند، نفر دیگر پشت سر من قایم شد و مرا مثل سپر جلویش قرار داد. اما تک‌ تیراندازها حساب او را هم رسیدند و من توانستم فرار کنم.

کد خبر 106668

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز